جبهه ملی وراه دشوار مردم سالاری
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

بنام خدا

 

 

این روز ها جبهه ملی با چالش جدیدی مواجه شده است وآن امضاء پیمان استراتژیک دولت آقای کرزی با امریکا است.

امضاء پیمان بین دولت کرزی وامریکا بخودی خود چالش آفرین نیست اما جبهه ملی شعار های که می دهد وحرکت جدیدی که آغاز کرده است چالش زا است.

سران جبهه ملی در یک رستاخیز مردمی وبرای نشان دادن  استراتژیی مردم سالارانه در برابر کار انجام شده به حرکت  جدید دست زده وآن سفر جمعی سران جبهه به شمال کشور است واین سؤال را در ذهن تداعی می کند که آیا جبهه ملی آگاهانه دست به چنین حرکتی زده وبا چنین  حرکت به دولت مرکزی این پیام را القا می کند که همانطور که دولت کمونیستی کابل با شورش شمال و اتحاد سه قوم هزاره وتاجیک وازبک شکست خورد، دولت مرکزی فعلی هم بهوش باشد که اگر باردیگر شمال و اتحاد این سه قوم شکیل بگیرند می تواند دولت مرکزی را براساس ماده های مندرج در قانون اساسی، وادار بپذیرش خواسته های جبهه ملی کند.

آیا این حرکت جبهه ملی  آگاه هانه وبراساس یک استراتژی بوده یانه یانه؟

اگر آگاهانه بوده، آیا به این نکته هم توجه داشته اند که همین حرکت سران جبهه می تواند تیغ زبان دولت آقای کرزی را علیه جبهه ملی تیز کند واتحاد ناموفق جبل السراج را پیراهن عثمان کند؟

اما جبهه ملی چالش بزرگ درپیش رویش امضاء پیمان بین افغانستان وامریکا است وآن چالش این  است که:

افغانستان بعد از پیروزی جهاد مقدس علیه کفر والحاد شوروی، درگیر یک جنگ خانمان سوزی شد که سران وقت مجاهدین مسبب آن بودند وکار به جا های کشید که به قول معروف « کارت به استخوان رسید» بیدادی نیروهای خود سر مجاهدین وقدرت طلبی وانحصار طلبی مجاهدین کار را به جای رساندند که وقت گروهی بدنام وواپسگرای طالبان با شعار اسلام وصلح وحاکمیت شریعت با بیرق های سفید وریش های بلند ولونگی های پدر وطنی ظهور کردند، ملت به سطوح آماده از بیدادی های حکومت مجاهدین،  پشت به مجاهدین کردند وطالبان را به عنوان ناجیان ملت و پیاده کنندگان شریغت محمد(ص) به گرمی استقبال کردند.

اما حاکمیت نسبی طالبان در افغانستان صد برابر فاجعه بار تر از حکومت  مجاهدین بود و نتیجه اش این شد که مردم افغانستان برای نجات خود از استبداد دینی  شریعت سازان قرن حجر، حضور جهانی  نیروهای بیگانه به رهبری امریکا را ناچارا قبول کردند.

اکنون که دولت مرکزی این پیمان نامه را  امضاء نموده وتوجیه دولت در امضاء کردن پیمان،  همان امنیت افغانستان ورسیدن افغانستان به حکومت قانون است.

حال چالش بزرگ پیش روی جبهه ملی این است که شعار مردم سالاری رئیس این جبهه آقای مسعود ، درذائقه ملت  بادرد وسوز های دوران سیاه وخون وآتش وقتل وغارت، حکومت  پدر زن  ضیاء مسعود، آقای ربانی وبرادر جنگ سالار ایشان  احمد شاه مسعود، همراه  است. ومردم به این آسانی این شعار زیبا را از ایشان نمی پذیرند ودو لت آقای کرزی از این گذشته تلخ بهترین استفاده را می کند ومردم به سخن دولت درپناه امریکاه بیشتر گوش می دهند تا به سخن  ضیاء مسعود که وارث یک دوره بسیار سیاه وخانمان سوز است.

چالش دیگر جبهه ملی این است که مسعود بانفاق درون حزبی (جمعیت سابق) وقومی مواجه است چون درعین  حالی که در کنار حاجی محقق ودوستم ایستاده ، برادر زن ایشان صلاح الدین ربانی درکنار دولت مرکزی به عنوان رئیس شورای صلح، متحد و زیر دست کرزی است وعبدالله عبدالله ویونس قانونی  نیز ادعای نمایندگی از نیروهای روشنفکر وترقی خواه قوم تاجیک رادارند.

اما دو متحد دیگر جبهه ملی حاجی محقق ودوستم نیز باقرار گرفتن درکنار مسعودر، باید ذائقه تاریخی مردم هزاره و ازبک پاسخ گو باشند مخصوصا که اتحاد جبل السراج بین کسانی امضاء شد که ضیاء مسعود، محقق ودوستم منسوب به آنان  هستند وآن پیمان توسط احمد شاه مسعود شکسته شد واکنون که ضیاء مسعود وحاجی محقق ودوستم حرکت جدید خودرا از شمال آغاز کرده حافظه تاریخی دو قوم هزاره و ازبک  به خوانش گرفته شده ومحقق ودوستم  برای تکرار نشدن گذشته چه پاسخی دارند؟

درهمین رابطه، نوع موضع گیری های دومعاون آقای کرزی رانیز نباید نادیده گفت که چون به قوم هزاره وتاجیک منسوب هستند، می توانند رهبری ضیاء مسعود وحاجی محقق را از دوقوم هزاره وتجیک نتمشروع جلوه دهند این نکته اول.

نکته دوم در این رابطه این است که گذشته تاریک وسیاه وجنگ باعث شده که مردم مترسگ حرکت های سران جبهه ملی باشند ودو معاون آقای کرزی دقیقا روی همین مسئله انگشت گذاشته ودر موضع گیری های خودشان تأ کید دارند که ما بنانداریم به گذشته برگردیم. درحقیقت دو معاون کرزی این اندیشه را القا می کنند که  مخالفان تیم آقای کرزی بنایش به باز گشت به دوران حکومت مجاهدین هستند.

با عطف توجه به مطالب بالا، حقیقت  این است که  آقای دوستم می تواند ادعای رهبری کل قوم ازبک را بکند  اما حاجی محقق درمیان هزاره ها رقیبانی قدر دارند که یادرکنار آقای کرزی ویا متحد عبدالله هستند.

 اما باهمه ی اینها هنوز حاجی محقق، می تواند اکثریت مردم هزاره را نمایندگی کند وبه عنوان رهبر اکثریت هزاره  در کنار هرکسی باشد، باز هم  می تواند هزاره ها را درکنار خود داشته باشد چون حاجی محقق این توانایی رادارد که بایک حرکت سیاسی به خاطر مردم هزاره جانش را قربانی وقدرت را فدای آن ایده مردم سالاری ی کند که مردم هزاره برای مُحَقّقَ شدن آن ایده بیش از صدسال است که مبارزه می کنند وبزرگان چون رهبر شهید را قربانی داده اند.

ولی اگر محقق ودوستم  وضیاء مسعود  می خواهند که در جبهه ملی موفق شوند ومردم  شعار های مردم سالاری را از زبان سران جبهه ملی بپذیرند، راهش این است که ضیاء مسعود از مردم هزاره عذر بخواهند واشتباهات آقای ربانی واحمد شاه مسعود را به عنوان یک اشتباه تاریخی بپذیرد.

البته محقق ودوستم نیز ادبیات سیاسی خودرا عوض کنند وازخود سری های که  در دوران حکومت  مجاهدین از طرف نیروهای منتسب به ایشان شده از ملت عذر بخواهند وبه فرموده شهید مزاری:

 «ما حقوق همه ملیت ها را می خواهیم ، حقوق ملیت ها به معنای برابری و برادری است.»

«حاضر هستیم تا آخر وحـدت ملی و تمامیت ارضی را حفظ نماییم»

«خواست ما تأمین عـدالت، برابـری و برادری میان مردم افغانستـان است.»

«ریشه ی اصلی تمام فاجـعه ها در کشور، انحصار طلبی و نادیده گرفتن حقوق دیگـران است.»

«دشمـنی ملـیت ها فاجعه ی بزرگی در افغانستان است، اینـجا باید برادری ملـیت ها مطرح گردد.»

« ما طـرفدار ظلم یک مـلت بر مـلت دیگر نیسـتیم.»


May 10th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات